سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نودهشتیا

صفحه خانگی پارسی یار درباره

دانلود رمان آغاز انتهای عشق نودهشتیا

دانلود رمان آغاز انتهای عشق نودهشتیا

دانلود رمان آغاز انتهای عشق نودهشتیا

نام کتاب: آغاز انتهای عشق
نویسنده: مریم پورعبدالهی کاربر نودهشتیا
ژانر: عاشقانه_ اجتماعی
تهیه شده در انجمن نودهشتیا
دانلود رمان اجتماعی
خلاصه: داستانمون راجب به دختری به اسم الهام که  از طریق برنامه‌ای عاشق پسری میشه که به سختی به  هم می‌رسن. مشکلاتی سر راهش پیش میاد که با کمک پسر حل می‌شه  ولی مشکلاتش تمومی ندارند حالا ببینیم چطوری از پس مشکلاتشون برمیان.

 

پیشنهاد ما
رمان پرتوی سیاه | Partomah کاربرنودهشتیا
رمان رز آبی | a_s_t & nil_pr کاربر انجمن نودهشتیا

مقدمه: تو مالک تمام احساسم هستی! تمام عشقم! تمام احساس ناب دست نخورده‌ام! که حاضر نیستم حتی ذره‌ای از آن را با هیچ کس تقسیم کنم با هیچ کس جز تو… عزیزترینم خیلی دوستت دارم.

صبحانه‌ام رو خوردم حاضر شدم، داداشم بیرون منتظرم بود؛ معلم مهدکودک بودم. رفتم حیاط کفش‌هام رو پوشیدم بیرون رفتم سوار ماشین شدم:
– سلام، داداش خوبی؟
– سلام عزیزم خوبم مرسی.
– ببخش صبح زود مزاحمت شدم.
-نه عزیزم این چه حرفیه وظیفه‌امه برسونمت.
– مرسی داداش گلم.
تا رسیدن به مهد کودک حرفی بینمون رد وبدل نشد.  آهنگ ملایمی گذاشته بود، آرامش داشت؛ بعداز یک ربع به مهد کودک رسیدیم. از داداشم خداحافظی کردم رفتم. دفتر به مدیر سلام دادم چادرم رو تا کردم تو کیفم گذاشتم،کیفم رو بر داشتم. به مدیر خسته نباشید گفتم به کلاسم رفتم به بچه‌های پنج تا هفت سال درس می‌دادم. بچه های نازی بودن و البته باهوش؛ همشون رو دوست داشتم. رفتم داخل کلاس به احترامم بلند شدن به همشون سلام دادم نشستم پشت میز قرار بود حروف الفبا درس بدم .
حرف آ رو ،بر تخته نوشتم رو به بچه‌ها گفتم:
– آ مثل آب.
بچه‌ها هم بامن تکرار کردند.
– ب مثل باد.
دو ساعتی مشق نوشتند به دفتر همه‌اشون نگاه کردم خوب نوشته بودند. بچه‌ها خسته شده بودند. از نگاه‌شون معلوم بود خسته نباشید گفتم از کلاس خارج شدم. سوار تاکسی شدم به سمت خونه حرکت کردم.


دانلود رمان آغاز انتهای عشق