داستان کوتاه سلسال | helia.z کاربر انجمن نودهشتیا
به نام نامی الله
نام داستان :سَلسال(آب گوارا)
نویسنده:helia.z
ژانر:تخیلی_عاشقانه
هدف:به قلم کشیدن تخیلات و افکارم!
ساعات پارت گذاری: نامعلوم
خلاصه: جاودانگی، تمنا و استدعای دیرینه ی تمامی مخلوقات است. در این چند سالی که هستی برای من به ارمغان آورده است، یافته ام که تو با من نامیرا میشوی. فریبت را نمیخورم! آسودهاندیش باش، زیرا این هوس را با خود به گور میبری! شرافتم اذن این را نمیدهد که حتی لحظه ای بیشتر به زیستن ادامه دهی! نمیتوانم شاهد به آتشکشیدن پارهای از وجودم باشم و سکوت کنم. من از جنس آبم! به پا میخیزم که مانعت باشم.