رمان نجات دهنده نودهشتیا
نام رمان: نجات دهنده
نام نویسنده: زهرا رمضانی
ژانر: عاشقانه، جنایی، معمایی
ساعت پارت گذاری: هر روز هفته یک پارت
خلاصه:
بیخبر از آینده پیش میروم که ناگهان دستخوش اتفاقاتی قرار میگیرم که شیرین تر از هر تلخی است. به کسانی اعتماد میکنم که یک روز وابستهشان میشوم؛ خاطراتی را از یاد بردهام که گریبان گیرم میشود. برای رهایی میجنگم؛ برای آزادی تقلا میکنم. در این بین عشق دامانم را چنگ میزند. حال چه میشود؟ از این زندان منفور نجات پیدا میکنم؟
"مقدمه"
آهای غریبه!
کنارم بمان.
من در این دنیا تنها تو را دارم.
آهای غریبه!
مداد رنگی این زندگی سیاه و بی رنگم باش.
آهای غریبه!
قهقهه لب های بی روحم باش، آرامش خوابهای متلاطم و پر آشوبم باش.
آهای غریبه!
آب باش بر آتش درونم، آرامِ دل دردمندم باش.
آهای غریبه!
قلمِ کاغذ سفید و کهنهام باش.
باش و باش و ببین با بودنت؛ این من، چگونه تغییر میکند.
بخشی از رمان:
وارد خانه شد. همه جا تاریک بود، پس چراغ قوه کوچکی که همیشه همراهش بود را روشن کرد؛ به خانه? اشرافی دید نداشت و تنها چیز که می دید جلوی پایش بود، پس از تحلیل خانه عاجز مانده بود.
گام های آرام و بی صدا، اما بلندی برمیداشت؛ صدای فربد را از شنودی که داخل گوشش بود شنید.
- وارد خونه شدی؟
با آرام ترین لحن ممکنی که میتوانست حرف بزند گفت:
- آره، کجا برم؟
صدای فربد را شنید.
- مستقیم پله های روبه روت رو بالا برو؛ سه تا در سمت چپ ات وجود داره، آخرین در رو برو داخل!
- خب؟