سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نودهشتیا

صفحه خانگی پارسی یار درباره

رمان لیلای تو میشوم | Paradise کاربر انجمن نودهشیا

اسم رمان:لیلای تو می‌شوم

نویسنده: Paradise

ژانر: عاشقانه، غمیگن

ساعت پارت گذاری: نامعلوم

خلاصه:

گر دنیا خزان گردد
اسیر غم نمی گردم
زمین هم آسمان گردد
از عشقش کم نمی گردم

به جز راهش ، نمی جویم
به جز نامش ، نمی گویم
به جز او در پی یاری
در این عالم نمی گردم

سخن رانی مکن جانا
که من درمان نمی گیرم
ببین کورم … کرم، بشنو
که من آدم نمی گردم

تو شیرینی و من تلخم
تو همراهی و من هرگز
برای هیچ کس جز او
دمی همدم نمی گردم

من آن گلبرگ مغرورم
که می میرم ز بی آبی
ولی با ذلت و خواری
پی شبنم نمی گردم

چه شیرین است، اندوهش! غمش! دردش! جراحاتش!
شفایم را نمی خواهم
پی مرحم نمی گردم

تصور می کنم امشب
که می میرم در آغوشش
وز این آغوش تمثالی
جدا یک دم نمی گردم

مقدمه:

رابطه من و تو جدالی است بین عقل و دل!

عاشق که باشی نمی‌فهمی حالت را

گاه عقل پیروز میدان است وگاه دل

میدانی!

راه پیش رو هفت خانی است که

مرد یل می‌خواهد و شیر کهن!

اما

در آخر در این جدال نابرابر این دل است که پیروز می‌شود!

و آدمی را به دام آتشین عشق  گرفتار می‌کند.

 

پایانی متفاوت

 

مطالعه‌ی رمان لیلای تو می‌شوم


رمان ساحره | fm249000 کاربر نود هشتیا

negar_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B1%DB%B0%DB%

نام رمان: ساحره

نویسنده: fateme کاربر نود هشتیا

زمان پارت گذاری: نامعلوم

هدف: به قلم کشیدن انتقام 

خلاصه: دختری که اسیر دستان  عشق شد وحال، جویای انتقامی سخت  از دلباخته‌ی خود است. 
وچه جادو ها که  نکرد عشق در دنیای پر از کینه و انتقام دخترک...

 

مطالعه‌ی رمان ساحره


رمان طینت مجروح /MMMahdis کاربر انجمن نودهشتیا

نام رمان: طینت مجروح

نام نویسنده: محدثه اکبری(MMMahdis) کاربر انجمن نودهشتیا

ژانر: عاشقانه، تراژدی

 هدف: علاقه به نویسندگی

ساعات پارت گذاری: نامعلوم

ویراستار: @فاطمه. ع

خلاصه: 

دختر شاد  و مشعوفی که معبر دهر او را تغیر می دهد...

اوقاتی اتفاقاتی برایمان میافتد که با افکارمان فرسخ ها مغایرت دارد....

گاهی نیز مانند مجنون چشم به راه چیزی هستیم که در پایان آن را در مجهوری میابیم...

حال چه باید کرد؟بر دل ناسور سازگاری نهاد؟ یا در اثر بدست آوردن لیلی خود به پیکار با رقیب پرداخت؟

توضیحات: این رمان در دو جلد نوشته می شود که جلد دوم با نام عشق مسحور نوشته می شود.

 

مطالعه‌ی رمان طینت مجروح


??رمان کلوچه خرمایی?? | روشنا اسماعیل زاده کاربر انجمن نودهشتیا

Polish_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B1%DB%B0%DB

 

 

??بسمه تعالی??

نام رمان: کلوچه خرمایی

نویسنده: روشنا اسماعیل زاده کاربر انجمن نودهشتیا

 

هدف: امتحان طنزنویسی

 

ژانر: طنز_عاشقانه

 

خلاصه: 

  زندگی مسخره‌اش وقتی رنگ‌طراوت گرفت که پا تو دنیای کلوچه‌ها گذاشت. 
همه چیز از یه کوچ نشینی ساده شروع شد و فرجامش با یک کارخونه گره خورد‌. 
کارخونه‌ای که یک سری از اجباری و یک سری با عشق خدماتش رو، به دوش می‌کشیدند. در راستایی گام گذاشت که هیچ چیز از اون نمی‌دونست!
شده ببینی کسی شهید کلوچه خرمایی شده؟ اگه رو قبرش می‌نوشتنش مدافع در راه کلوچه خرمایی به راستی لیاقتش رو داشت. 

 

مطالعه‌ی رمان کلوچه خرمایی


رمان نسل دلدادگان | نویسنده Zeynab1 کاربر انجمن نودهشتیا

رمان نسل دلدادگان 

نویسنده : Zeynab1

هدف : عاشق رمان و کتابم و خودمم دوست دارم بنویسم. 

ساعات پارت گذاری : نامعلوم 

شخصیت های رمان : 

رادمان (سخاوتمند)

رادمهر (بخشنده همچون خورشید)

تیارا (چشم نواز ، زیبا)

یاسمینا (گل یاس کبود)

خلاصه رمان: 

رادمان و تیارا در دانشگاه همکلاسی هستند و عاشق ولی هیچکدام قدرت بازگویی عشقشان را ندارند تا اینکه....

در طرف دیگر قصه رادمهر و یاسمینا دو عاشق ناکام که در آتش کینه و انتقام رامین پدر رادمهر و رادمان سوخته اند با ما همراه باشید تا ببینید پایان قصه عشاق ما چه میشود؟!

 

مطالعه‌ی رمان نسل دلدادگان 


رمان مغز بی حس|عاطفه رودکی و ملیکا ملازاده کاربرانجمن نودهشتیا

PicsArt_11_17_10_23_02.jpg

نام نویسنده: عاطفه رودکی و ملیکا ملازاده کاربرانجمن نودهشتیا

ژانر: عاشقانه. اجتماعی

هدف علاقه به نویسندگی

 

خلاصه: دختری از تبار بی خبری زندگی که معلوم نیست تهش به کجا ختم میشه. این دختر کیه؟ مادر داره؟ مادرش کجاست؟ واقعیت های زندگی مثل یک ببر وحشی به سمت ادم هجوم میاره. با ما در ادامه داستان همراه باشید.

مقدمه: سرانجــام روزے
به حکمت همه اتفاقات
زندگیتان پی خواهید برد.
پس
فعلابه سردرگمی هابخندید
ازمیان اشکهــا
لبخند بزنید
و
همواره
به خودتان یادآوری کنید
پشت هر حادثه ای دلیلــے
نهفته است ..

 

مطالعه‌ی رمان مغز بی حس


چاپ کتاب

بسم تعالی

 سلام

کاربر های عزیز و قشنگ نودهشتیا؛ خبر مهم و جدید از بابت چاپ کتاب های ارزشمند شما هستش.

من به همکاری مدیر عزیزم خانم @N.a25 با انتشارات و اسپانسر خوبی قرار داد بستیم که با نازل ترین قیمت ممکن کتاب های شما به چاپ می رسه!

شما می تونید به دو شکل مشارکتی و یا مستقل کتاب های خودتونرو به چاپ برسونید. قوانین و نکاتی که باید آن ها را بدانید:

1- چاپ داستان به صورت مشارکتی: هزینه صد و پنجاه هزار تومن، که در صورت مشارکت هر نویسنده  صد پنجاه هزار تومن رو متقبل می شه و چند صفحه رو به خودش اختصاص میده و البته که ده جلد از کتاب رو باید بخرید. (این بند برای داستان های کوتاه و دلنوشته صدق می کنه). شما می تونید داستان های خودتون رو هم به صورت مستقل به چاپ برسونید که مبلغ سیصد و پنجاه رو باید خودتون به تنهایی پرداخت کنید.

 

2- چاپ رمان به صورت مستقل: هزینه این مورد سی صد و پنجاه هزار تومن می شه که رمان شما رو توی قالب پونصد جلد به چاپ می رسونن و شما باید سی جلد از رمان رو بخرید، (اون سی جلد رو میتونید به فامیل و دوستان خودتون بفروشید) من واقع با این مبلغ هزینه برگه ها هم در نمیاد که ما این فرصت رو فقط توی نودهشتیا برای شما فراهم کردیم.

 

3- هر دو مبلغ رو می تونید به صورت قسطی توی دو ماه پرداخت کنید!

 

دیگه چی بهتر از این می خوایید! 

بشتابید و جزو پنج نویسنده اول باشید که برای چاپ کتابتون اقدام می کنید.

هرکس که آمادگی همکاری رو داره، زیر این پست با اعلام نوع نوشتش درخواست چاپ بده:)

ضمن اینکه ما برای فروش کتاب ها هم از طریق سایت و انتشارات اقداماتی انجام دادیم.

 

***

مدیریت نودهشتیا با انتشارات و اسپانسر خوبی قرار داد بسته که با نازل ترین قیمت ممکن کتاب های شما به چاپ می رسه! 
شما می تونید به دو شکل مشارکتی و یا مستقل کتاب های خودتون رو به چاپ برسونید. قوانین و نکاتی که باید آن ها را بدانید:

1- چاپ داستان به صورت مشارکتی: هزینه صد و پنجاه هزار تومن، که در صورت مشارکت هر نویسنده  صد پنجاه هزار تومن رو متقبل می شه و چند صفحه رو به خودش اختصاص میده و البته که ده جلد از کتاب رو باید بخرید. (این بند برای داستان های کوتاه و دلنوشته صدق می کنه). شما می تونید داستان های خودتون رو هم به صورت مستقل به چاپ برسونید که مبلغ سیصد و پنجاه رو باید خودتون به تنهایی پرداخت کنید.

2- چاپ رمان به صورت مستقل: هزینه این مورد سی صد و پنجاه هزار تومن می شه که رمان شما رو توی قالب پونصد جلد به چاپ می رسونن و شما باید سی جلد از رمان رو بخرید، (اون سی جلد رو میتونید به فامیل و دوستان خودتون بفروشید) من واقع با این مبلغ هزینه برگه ها هم در نمیاد که ما این فرصت رو فقط توی نودهشتیا برای شما فراهم کردیم.

3- هر دو مبلغ رو می تونید به صورت قسطی توی دو ماه پرداخت کنید!

?دیگه چی بهتر از این می خواید!؟
برای عضویت در نودهشتیا و چاپ کتاب‌تون با بهترین شرایط ممکن، دایرکت بدین.

 

چاپ کتاب


رمان یک روح و دو تن l معصومهE کاربر انجمن نودهشتیا

16788971_1760260854288224_81735201738698

نام رمان: یک روح و دو تن

نویسنده: معصومهE

ژانر: عاشقانه_تراژدی

هدف: علاقه به نویسندگی

ساعات پارت گذاری: نامعلوم

خلاصه:

جدال میان تعشق و تعقل، مبحث همیشگی و نقل مجالس همه اذهان بوده.

نبردی از جنس دلدادگی، میان دو تن که به خیال خودشان، یک روح در آن‌ها دمیده؛ اما جنس دنیای هردویشان از زمین تا آسمان تفاوت دارد!

صدا را می‌شنوی؟!

شیپور به دست، خبر باز شدنِ پای سومین نفر را به گوش مردم می‌رساند. حال، میان این دو کدام؟ شیر یا خط؟

مقدمه:

برایت به خاطراتمان قسم خوردم...

گفتم اگر پرونده‌ی این داستان را نبندی، فکر اینکه بخشنده شوم و بگویم هرچه با من کردی ناز شصتت را از سرت بیرون کن!

من نه خدا هستم...

نه مهربان!

من فقط زنی هستم که به واسطه‌ی آرزوهای تو از این جهنم سر در آوردم.

گناهم دوست داشتنت بود و مجازاتم...

می‌دانی مجازاتم چیست؟!

آفرین! مجازاتم هم دوستدارَت ماندن است!

 

مطالعه‌ی رمان یک روح و دو تن


عکس های شخصیت های رمان دلوان | شقایق نیکنام کاربر انجمن نودهشتیا

6f5889c0747adeb93aac1bdc945be1fb_niksho_

ac_image_1u1576045922T4.jpg

tolgahan_sayishman_photokade_com_3.jpg

IMG_20210305_143251_392.jpg

IMG_20210325_191801_299.jpg

 

 

fwdo_negar_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B0%DB%B

نام رمان: دلوان

نام کاربری: شقایق نیکنام

ساعات پارت گذاری: نامشخص

خلاصه: دلوان در کردی به معنای بانوی پر مهر است. دختری که گاهی دلش برای باورهای گذشته‌اش تنگ می‌شود، گاهی دلش برای پاکی های کودکانه قلبش می‌گیرد؛ چه آسان به بازی گرفته شد، آرزو می‌کند ای کاش دلی نبود تا تنگ شود، تا خسته شود تا بشکند! تمامِ آن چیزی که درباره او در سرش می گذرد، ده ها کتاب می‌شود؛ اما تمام چیزی که در دلش هست، فقط و فقط دو کلمه است، هنوز دوستش دارد ولی قلبش تحت مالکیت دیگری است. ارغوان شهر آشوب قصه‌ی پر غصه‌ای است که پایانی برایش نیست؛ تلاش می‌کند برای غیرممکن‌‌های زندگی‌اش، دوری خانه و خانواده را فرسنگ‌ها آن طرف‌تر تحمل می‌کند تا به آرزوی دور و دیرینه بچگی‌اش برسد، تا به عشق و خیال پردازی کودکی‌اش برسد. از حلقه عشق و پیوندش دل می‌کنَند تا برسد به دلبستنی ترین حس دنیا، فکر می‌کند زندگی را از نو ساختن شدنیست ولی با یک تلنگر... یک زنگ تلفن،  سرنوشت جا به جا میشود.

 

مطالعه‌ی رمان دلوان


عکس شخصیت های رمان آهوی مست \Melika.Y\ کاربر انجمن نودوهشتیا

%D8%A2%D8%B1%DB%8C%D8%A7_dbib.jpg

%D9%86%D8%AF%D8%A7_6dc3.jpg

%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA_%D8%A2%D8

%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA_%D9%86%D8

 

«بسم الله الرحمن الرحیم»

نام رمان: آهوی مست

نام نویسنده: Melika.Y کابر انجمن نودهشتیا

ژانر: عاشقانه_ همخونه‌ای_ درام_ پایان خوش

هدف: وقتی توی ذهنت پر میشه از ایده و فکر، فقط یه قلم و کاغذ لازم داری تا بشینی و همه ایده‌هات روی روی اون بریزی تا بتونی جای خالی برای بقیه مشکلات زندگیت پیدا کنی. ولی به نظرم نوشتن یعنی اُخت گرفتن با چند نفر که اصلا وجود خارجی ندارن؛ یعنی این‌که با خنده هاشون، روزت پر انرژی بشه و با گریه‌ها و بغض‌هاشون، غم توی دلت بیاد و بغض کنی. نوشتن یعنی درک کردن، درک کردنِ کسایی که هم وجود خارجی دارن و هم نه! درک کردن، گاهی اوقات شیرینه و بعضی وقت‌ها تلخ، من می‌نویسم تا دنیای اطرافم رو قشنگ‌تر و بیشتر درک کنم.

ساعت پارت‌گذاری: روز های فرد، ساعت نامعلوم

خلاصه: داستان درباره دختریه که زندگی خودش رو توی اعتیاد به هروئین و مواد مخدر غرق کرده، دختری که وقتی شغل پدرش رو می‌فهمه، همه شادی های زندگیش، همراه با پک های سیگاری که توی تنهاییش می‌زنه دود میشه. این دختر سعی داره قوی بمونه و خودش رو توی یه زندان، حبس کرده و نمی‌ذاره جز یه عده آدم محدود، بهش نزدیک بشن و تنهاییش رو خش بندازن.

بین این تنهایی های زیاد، پای یه پسر به داستان باز میشه، یه پسر با یه زخم قدیمی که آثارش تا حالا هست. حالا این دختر چطور می‌تونه جلوی پسری دووم بیاره که سال‌ها برای انتقام نقشه کشیده، پسری که وجدان توی وجودش مرده و پسری که احساس توی وجودش کمرنگ شده. دختر داستان می‌تونه بین این همه زخم های کهنه‌ای که از بچگی‌اش وجود داشته دووم بیاره؟ می‌تونه تقاص گناهی رو بده که اصلا مرتکب نشده؟

پایان خوش.

مقدمه: عشق و از خودگذشتگی. خیلی جاها شاید این کلمه به گوشمون خورده باشه، اما شاید نتونسته باشیم درست و دقیق اون رو تجزیه کنیم. خیلی وقت‌ها هم به دوست داشتن عشق میگیم. عشق یه حس غیر قابل توصیف هست و با دوست داشتن زمین تا آسمون تفاوت داره! ما وقتی یه نفر رو دوست داریم، بعد رفتنش کمی ناراحت میشیم، اما روزی میرسه که اون آدم رو اصلا به یاد نمیاریم، اما عشق یعنی دیگه چیزی به اسم من وجود نداره و هر چی که هست فقط و فقط اونه! عشق یعنی بدونی ته یه راهی ممکنه به مرگ ختم بشه ولی برای شادی عشقت تا ته راه رو بری. عشق یعنی از خودگذشتگی! یعنی از خودت بگذری فقط بخاطر یه نفر! یعنی وقتی اون کسی که عاشقشی میره، دیگه نفس‌هات رغبت به رفتن و اومدن نداشته باشن، عشق یعنی این عشق چیه که نه درمان داره نه دوا؟

 

مطالعه‌ی رمان آهوی مست